عززززیززززم
خدا رحمتشون کنه
من تا اسم پدر بیاد اشکام سرازیر میشه
پدر من نوزده ساله که رفته از پیشمون
خیلی خیلی دلتنگشم
اصلا اروم و قرار ندارم
هر روز و هر ماه و هر سال هم نبودش برام سخت تره
برای من گذشت زمان صبر که بهم نداده، بی طاقتم هم کرده
انقدر داغش برام تازه اس که انگار چند روزه رفته از پیشمون
بعضی شبا و روزا انقدر گریه می کنم از نبودش که حس می کنم دیگه خدا دلش به رحم میاد و پدرمو بر میگردونه
هر وقت هم خوابش رو دیدم فقط دیدم که پدرم مثلا یه جای دوری بوده و برگشته
من از نداشتن پدرم خیلی سخت دارم غصه میخورم
تو شبای قدر التماس می کنم به خدا و ائمه که فقط برای یک صدم ثانیه برم تو بغلش
خیلی بی قرارم براش
خیلی