تو خانواده شوهرم تفریح و مهمونی اینجوریه که تو خونه یا یجای سرسبز میرن و یه باند بزرگ میارن اهنگ میذارن و صداشو میبرن بالا و بعد با داد باهم حرف میزنن و بعد ال.کل میخورن و تمام مدت به کارا و حرفای عجیب میگذره..به اسم رقص کارای عجیب میکنن و کنترل ندارن رو خودشون همشم مزاحم خانواده های دیگه میشن که اومدن اونجا ..این وسط شوهر من عین یه سرخ پوست فقط دور اتیش میچرخه و چوب تو اتیش میریزه وهمه جا رو پر از دود میکنه ...تو جمع خانوادش همه یا از من بزرگترن یا کوچیکتر منم همصحبتی ندارم و میرم راه برم واقعا سختمه نمیتونم دیگه تو این جمع برم...شوهرم و مادر شوهرم مجبوووورم میکنن هی میگن میگن میگن و زنگ زنگ زنگ...درصورتیکه عرس های دیگه تو این جمع نمیان من چرا باید برم😭تو جمع خانواده خودم اینقد تفریحاتشون سالمه یا والیبال یا منچ یا تعریف و خنده وخانواده شوهرم دیوونه خونس من هردفعه حالم بد میشه.....