تا فهمید خواهرشو شام داوت کردم چون تنها بود مادرشوهر سفر بود
بوری گفت بریم بیرون
ما رو سال تا سال نمی بره بیرون
منم از خدا خواسته قبول کردم
اون وقت خانواده من بیان اخم تخم می کنه زهر مار هم نمی خره میگه پول ندارم
ولی پیش خانواده ش بساط خنده به راهه
اشتباه کردی تو هم نمی فتی حالش گرفته بشه
😐 منم حرصم گرفت از چیزی که گفتی
مثل شوهر من
با هم دعوتشون بگیر
خب اون یه نفر بوده چیزی نمیشه که
مال ما هم همینطوره چاره ای نیست
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
