مادرشوهرم زنگ زد به من برنداشتم عمدا گوشی رو نمیدونم فردا شوهرم واکنش نشون بده یا نه🥺🫠
سه ساله مادر شوهرم که خالمم میشه خونمو کرده تو شیشه خیلی اذیتم کرده خیلی حرفا زده بهم همش دلمو شکسته به احترام مادرم و شوهرم کوتاه اومدم گفتم بزرگ تره آخرین بار جاریم و برادرشوهرم به من بی احترامی خیلی بدی کردن منم جوابشونو محترامه دادم ولی اومدم به مادرشوهرم گفتم میشه با پسرت و عروست صحبت کنی با من چه مشکلی دارن من بپرسم دعوامون میشه اونم برگشت گفت به من ربطی نداره اشکالی نداره بی احترامی کنن جاریت میگفت من اینو نگفتم از خودش در میاره ( منم شاهد داشتم) بعد بهم گفت میخواستید باهاشون نرید بیرون هرجا میری یه نمیایی با من مشورت کنی 🥲( خیلی حرفا گفته حوصله ندارم بگم) یعنی بی احترامی جاریم از یاد رفت بین من و مادرشوهرم دعوای شدیدی شد منم هیچی نگفتم گفتم اون یکی عروست پولداره برات عزیز تره پشت اون باش اشکالی نداره….. به شوهرمم گفتم مادرتو میسپارم به خدا اصلا کاری ندارم ولی منم خدایی دارم….امروز پر پرو زنگ زده بود به من نمیدونم چیکارم داشت منم برنداشتم صداشو میشنوم حالم بد میشه ولی به خودم میگم کارم بد بود یعنی😭😭😭
آخه تا کی کوتاه بیام تا کی بگم بزرگ تره اشکالی نداره به خدا یه لقمه غذا میخورم منت میزاره میگه میشینی خونه تا ۱۱ میخوابی نمیدونی شوهرت چطوری پول در میاره آخه آدم اینطوری میگه😏
