2777
2789

داشتم با دوستام صحبت می‌کردم میگفتن نه از مامانشون کتک خوردن نه از باباشون 

من اونقد کتک بدی نخوردم ولی حب بلاخره بچه بودم ..

یکیش همین امروز ک بابام زد 

مامانم تا خمین چن ماه پیش میزد منو

ی سری بچه بودم رفته بودم مدرسه کلاس سوم چهارم بودم مامانم یدونه محکم زده بود تو صورتم صورتم خون مرده شده بود همه ازم پرسیدن صورتت چیشده معلما بردن پیس مدیر منو گفتم خوردم زمین. 

ی مدت بابام متادون مصرف میکرد تو ترک بود بعدش اومد منو با سیخ چندین بار محکم زد

بابام زیاد اینجوری نمیزنه بیشتر چک میزنه ‌.

خانواده ام خوبن ها خیلی بد نیستن مثلا آزاده ام تقریبا میخونم با دوستام برم بیرون ... اینا ولی خب

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

تا گذشته تو رها نکنی آینده ای نداری...

بعدشم شما مطمئنی رفیقات راست گفتن؟؟  تو که تو زندگی اونا نیستی

خب چجوری بگم، پوسته‌‌ی بيرونيم يه دختر قويه كه به كسی نياز نداره و خيلی خوشحاله؛ ولی درون خودم، یه دخترِ كوچولو با چشمای اشكی نشسته و منتظر يكی بياد ازش بپرسه چته.

اره مامان دوستم ب شدت مهربونهباباشم همینطور

شاید با تو مهربونه شاید با بقیه خوش برخورده

هرکی خونه شاه و دید که خونه خودشو خراب نمیکنه

خب چجوری بگم، پوسته‌‌ی بيرونيم يه دختر قويه كه به كسی نياز نداره و خيلی خوشحاله؛ ولی درون خودم، یه دخترِ كوچولو با چشمای اشكی نشسته و منتظر يكی بياد ازش بپرسه چته.

دوستم خودش میگ میدونم دورغ نمیگه .

به هرحال به من مربوط نیس

ولی حرفت غیر منطقیه. 

خب چجوری بگم، پوسته‌‌ی بيرونيم يه دختر قويه كه به كسی نياز نداره و خيلی خوشحاله؛ ولی درون خودم، یه دخترِ كوچولو با چشمای اشكی نشسته و منتظر يكی بياد ازش بپرسه چته.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز