من ۱۰ سال هست که ازدواج کردم ، دو فرزند دارم . پسرم ۹ سالشه دخترم ۴ سال . بچه ها دیگه بریدممممم…. از این زندگی خسته ام.همسرم روان پریشه
چهارشنبه سالگرد پدربزرگم بود و من دلم میخواست زودتر برم ، همسرم روزهای زوج میره باشگاه و قانونش اینه که تایم باشگاهش من نه حق دارم مهمانی بزارم و نه مهمان دعوت کنم .
من از قبل بهش گفتم زودتر پس برو که ما تا قبل اذان اونجا باشیم
طبق قانون همیشگیش تحت هر شرایطی باید بعد از نهار بخوابه
خوابید تا ۴.۳۰
اون موقع رفت باشگاه تا بیاد خونه شد۶.۴۵
من دیگه ۶.۳۵ زنگ ردم بهش واقعا در حد ترکیدن بودن
از بس بهم بی توجه هست زود بهم میریزم
با تندی بهش گفتم واقعا الان وقت اومدنه ؟ تا بیای دوش بگیری و فلان خیلی دیر میشه ، حالا مگه هادی چوپانی که حتما باید دو ساعت ورزش کنی ، ۴۵ دقیقه تمرین میکردی میومدی
ما حداقل نیم ساعته راه داشتیم
بچه ها من همین و گفتم دقیقا
ولی با لحن تند
از اونروز تا حالا ده بار من و زده
میگه باید بگی گه خوردم نظر دادم
اصلا نباید به کار من نظر بدی
دو بار خواست من و از خونه بیرون کنه
پسرمم از من طرفداری کرد با اونم لج کرده میگه حق استفاده از هیچ وسیله ایی که برات خریدم نداری
به من میگه تو بچه روادب نکردی جواب بزرگتر نده