خدارو شکر من همسرم اشنایی داشتن از قبل و از دوستان تحقیق کردن وگرنه با کارای این هرگز نمیتونستم ازدواج کنم
فکن یک بار یک خانومی جلو مادرمو گرفت حرف اونو زد مامانم خیلی برخورد تندی کرد و گفت کی گفته گفت خانوم فلانی
بعد خودش با افتخار تعریف میکرد من پسرم جونه گاهی بهم میگه مامان دوست دخترم میخواد بیاد خونه میری یا بگم همینجوری بیاد منم میرم بیرونی خونه خواهرم خب مرده جوونه😐😐😐
وا
اینجوری که نمیشه بنظرم شماام یه مدت هی خونشون رو نگاه کنی یا بگین تا فلان وقت کی مهمونت بود معذرت میخوام یجورایی فضولی کنین تابفهمه کارش چقدر اشتباست
البته کار جالبی نیست ولی مثله اینکه با حرف متوجه نمیشه دوراز جون زبون نفهمه
یبار که اومد گفت برق تا ساعت ۲روشنه بگو همون ساعت ۲میخواستی بگی الان که به درد نمیخوره از این به بعد هر اتفاقی می افته همون موقع بهمون بگو اگر یه نیم ساعتی گذشت دیگه برامون اهمیت نداره , نگی بهتره
نمیدونم چرا این چیزا واسم مهم نیست...اصلا اهمیت نمیدم
حتی میپرسه ازمون کجا میریم 😭😭😭😭😭😭😭
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
