سلام .من ساکن یه شهرستان کوچک هستم فعلا که با خانواده خودم حدود ۴۵ دقیقه فاصله و با خانواده همسرم که در یک محدوده هستیم .شوهرم تا الان شهر خودمون کار میکرده ولی از عید به بعد بیکار شده .الان تصمیم گرفته که اطراف تهران با یکی از اقوام پرحاشیه که رابطه خوبی باهاش داره و به نظر خودم همیشه اون رو به من ترجیح میده کاری رو شروع کنند .حالا به من میگه که وقتی کارم راه افتاد و رونق گرفت توهم بیا پیش من .اما من به خاطر بعضی از کارهایی که اونا میکنند(هرشب همراه اون آقا مشروب میخورند مست هستند و من تا صبح باید تنها باشم) دوست ندارم تو جمعشون باشم .به نظرتون با این شرایط من برم یا اینکه من شهر خودمون باشم و شوهرم هر ماه یک هفته بیاد پیش ما.الان هم همسرم همون جا هست که کارشون رو قرار هست راه اندازی کنند
کاری به سوالت ندارم اما نزار کارو شروع کنه تهش بدبخت میشی بااون رفیقش
یادت باشه تو این دنیا هیچ چیزی از هیچ کسی بعید نیست... اگر مادر شدی یادت نره اول تو باید شاد و قوی باشی تا بتونی شاد بزرگش کنی یک بچه از همون روز تولدش نگاهش به خنده های مادرشه نه رنگی بودن اتاقش... شوهر خدا نیست نون شبت گرو اون نیست پس از سر ناچاری کنارش نمون اگر حرمت گزار نیست .
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اصلا حس خوبیبه مردایی که مشروب میخورن ندارم تنهاش بزاری اونجا خیانت که نمیکنه بهت؟ دوستش مجرده؟؟ قاب ...
خیانت که تا حالا بهش اعتماد داشتم .نه متاهل .دوست و فامیل نزدیک هست .اما اون همسرش مثل من تو این موضوعات سخت گیر نیست در حدی که بچه هاش شب تا صبح اکثرا تنها میزاره و با شوهرش مشروب و قلیون وسیگار و...
بله .و خیلی هم دروغ میگه به من وقتی این آدم پیشش هست و اصطلاحاً منو میپیچونه .عید که مسافرت شهر اونا بودیم من چهار شب تنها بودم خونه اقوام دیگه شون شوهرم با این آقا و خانومش بود شب تا صبح.روزها هم همونجا خواب بود ومن بیشتر وقتا ازش خبر نداشتم
اصلا شوهرت رو با همچین آدمی تنها نذار ، اینجوری فقط فضای بیشتر و خیال راحت تر میدی بهش برای هر کاری
من اونجا هم باشم نمیتونم جلوشون بگیرم .منو تنها میزاره با اون میره . حداقل تو شهر خودم غریب نیستم اگه تنها باشم یه کارهایی رو خودم میتونم انجام بدم .اما اونجا دستم به هیچی بند نیست
الان مادرم هم تهدید کرده گفته اگه اونجا بخوای به جای کار دنبال خوشگذرانی باشی من کوتاه نمیام و طلاق دخترمو میگیرم.شوهرم میگه من این دفعه برای کار میرم نه تفریح و مسافرت واگه کار نکردم و دنبال تفریح بودم تو به حرف مادرت گوش کن .شوهرم وقتی پیش خودم هست خوبه تقریبا اخلاقش و به حرفم گوش میده اصلا وابسته به خانواده اش نیست .به جز همین مورد
والا رفیق نیست فامیلش هست .من با خود اون آقا هم صحبت کردم و گفتم ذره ای اگه شوهرم ببینم به جای کار اومده اونجا تفریح زندگی من از هم پاشیده و مقصرش تو و خانومت هستی
حتی به خاطرش منو کتک زده .من یازده ساله ازدواج کردم دستش به من نخورده .امسال عید مثلا منو برد مسافرت اونجا سر اینکه گفتم یک شب پیش اون نباش با من باش منو کتک زد .اصلا فکر میکنم اون آدم حسودیش میشه ببینه من و شوهرم با هم خوبیم هر جور شده میخواد رابطه ما رو خراب کنه یه انرژی منفی خیلی زیاد نسبت بهش دارم .اصلا اسمش که میاد انگار نفسم میگیره