خب قضیه از این قرار هست که من چندبار هست که بچم میبرم پارک محلمون، دو تا پارک متفاوت هم میبرم و هربار هم با یک تیپ جدید رفتم. 
یه آقایی با ماشین نگه میداره و حرفای رکیک میزنه و از من میخاد که برم سوار ماشینش بشم. 
خیلی واسم جالب بود که من با بچم اومدم پارک، و چه قدر یک نفر میتونه مریض باشه که به زن شوهردار چشم داشته باشه. 
در چنین مواقعی من بسیار زیاد میترسیدم، از کسانی که داخل پارک بودند خجالت میکشیدم و احساس میکردم که چه قدر برای من زشته که این مرد داره مزاحم من میشه(نه بقیه زنهای داخل پارک) 
و بیشتر فکر میکردم که شاید مشکل از من باشه، به حدی که خیلی روی من تاثیر گذاشته بود و سعی میکردم بچم پارک نبرم و پیاده روی نرم. با اینکه خیلی خانوم ها داخل پارک پیاده روی می کنند و تنهایی بچهاشون میارند پارک بازی کنند.