2777
2789
عنوان

داستان ولی براساس واقعی

128 بازدید | 11 پست

حرفای یه مجرم 

یه پرونده ولی داستان

از حرفای خانوم

شوهرم هر دفعه که پولی بزور بدست میاورد فقط خرج میکرد دوست داشت هرچی هستو برسه چون خانوم بودم باید سکوت میکردم پدرو مادرم منو واسه برگشت قبول نمیکردن میگفتن طلاق بده با بچه های معصومم بپای شوهرم نیموندیم نه ذست بزن داشت و نه بد دهن ولی اهل پول دراوردن نبود همش دنال خوشیو دوستاش بود وسایل خونرو نمیرسید مخارجمونو هرچی گندیده بود میخرید که بخوریم ولی من از ترس ابرو نذاشتم کسی بفهمه چون هانوادم سطح بالا بودن و اینا باعث کوچیک شدنم میشد مادرشم خیلی پولداشت ولی هرچی گندیده و لباس مردمو میپوشید پدرش معتاد بود خودش معتادی نبود ولی مسئولیت زنو بچرو نمیگرفت همون پول چندرغازشو صرف خوشیهاش میکرد و من هرروز باهاش بحث که چرا توجهی به ماندازی فقط واسه خابو غذات میای خونه حوصله بچه هارو نداشت دیگه از همه داشتم بخاطر این مادرو پسر حرف میخوردم اینا از نظرشون این زندگی عادی بود ولی من داشتم له میشدم اخه چقدر رفیق چقدر خوشی بسه بچه های کوچیکمم میگفتن مامان بابا چرانیست چرا اینجوری میگرده وله و..

هرچقدرم خانوادمو میگفتم حرفهامو نمیفهمیدن چون نمیتونستم کارهاشو بهشون بگم فقط میگفتم دیگه کشش ندارم.

تااینکه اون شب رسید .....

  

خب

غرق شدن تایتانیک برای خرچنگ های زنده ای که تو آشپزخونه کشتی بودن یه معجزه بود..... همون قدر محال... همون قدر غیر ممکن.... 🌱❤..........................................................................................از طرف یک دختر به دختر دیگه: امیدوارم تو همه جنگ های مغزی که دربارش با هیچکس حرف نمیزنی،برنده باشی:) .............................................................................................. مراقب خودت باش منو که نشناختی خودتو بشناس🌱🌱........................................ ............................ ................ هر وقت ناامید شدی به این فکر کن که، بهترین ورژن تو ارزش جا نزدن رو داره..... 🌱⛓️🕯.............[][............................به هرچیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد،چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی⛓️🌱🌙............................... ...................  ................... ..... آهنگی که دوست دارم به خودم تقدیم کنم:تو اون کوه بلندی که سر تا پا غروره،،،،کشیده سر به خورشید غریب و بی عبوره،،،،تو تنها تکیه گاهی برای خستگی هام،،،، تو میدونی چی میگم گوش میدی به حرفام،،،،،، به چشم من به چشم من تو اون کوهی، پر غروری، بی نیازی، با شکوهی، طعم بارون بوی دریا، رنگ کوهی🌱🌙                                       لینک ناشناس رو میذارم حرفی سخنی داشتید بفرمایید😄🫢https://abzarek.ir/service-p/msg/2126408.  مگه میشه تورو دید وبه قبل دیدنت برگشت.                   مگه میشه تورو دید و از این رویا گذشت✨..........................................................صدام زیره غمت افتاده از نفس~کسی که منو بفهمه استاده فلسفس🫀

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اون شب که دیگه خیلی رو اعصابم رفته بود و من دیگه تصمیممو گرفته بودم شام که طبق معمول اتاق خودش جدا میخورد چون میخاست پیش بچه ها نباشه و ارامش داشته باشه غذاشو.... موقع خواب که بچه ها خوابیدن و من طبق معمول بیدار بودم اومد و گفت با دوستام میخایم بریم فلان جا عشقم نیکشه هرحا دوست دارم برم باز قراربود نباشه .ولی در خواب رفت و من با نبودش ارامش گرفتم ولی پراز ترس....

ترس از اینکه چطور توضیح بدم 

رفتم به ۱۱۵ زنگ زدم بردنش و گفتم از حقوق کم و بی پولیش قرص میخورد ....

رفت تو کما و واسه همیشه رفت

  
اون شب که دیگه خیلی رو اعصابم رفته بود و من دیگه تصمیممو گرفته بودم شام که طبق معمول اتاق خودش جدا م ...

وقتی بهم زنگ میزدن که برم توضیح بدم میگفتم درگیر بچه هام و نمیتونم خودشونم میومدن بازپرسی ولی همش با گریه ترسمو قایم میکردم ...

چند ماه کذشت و پلیس به هیچ نتیجه ای نرسید 

ولی بچه کوچیکم گفت شاهد ماجرا بود و من زندانم .....

تمام

زنها توی سکوتشون پراز فریادن 



  
داستان بود عزیزم .من چیه

آها ببخشید جانم 😁🤭 

خب حالا تهش چی شد متوجه نشدم به شوهرش قرص داد رفت کما

💗نامزد امیرم 💗 ‌"در من بِدَمۍ، من زندہ شوم یڪ جان چہ بُوَد، صد جانِ منی..."🫀🤗✨ꨄ︎
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز