خیلی دلم براش میسوزه به پدرم و اخلاقای بدش کار ندارم برادرمم فقط ب فکر خودشه ولی من و شوهرم و مادرم هرکار از دستمون برمیومد کردیم مادرم خودش مریضه ولی همش پیششه از بچش مراقبت میکنه ولی بازم اون از همه حق به جانبه و همش از همه متوقعه بد حرف میزنه و...
هرچی میگم مامان مریضه دیگه بفرستش خونه انگار ن انگار
ی امروز مامانم داشت میرفت خونش میخواست اسنپ بگیره بیاد اینجا پیش من
اصلا مسئولیت بچشو نداره همش میخواد بقیه نگهش دارن