🔹زن بودن و دختر بودن در جهان مردسالار کار دشواری است، ولی زن بودن در جامعه ی ایرانی به نظر دشوار تر می آید.
🔹جامعه ای که پر است از ما مردان بلاتکلیف! زندگی در کنار ما مردانی که همه چیز را با هم می خواهیم، خود نوعی خشونت است.
🔹پدران ما از مادرانمان تنها خانوم خانه بودن را می خواستند؛ آنها دوست داشتند همسرشان مهربان باشد و مادری خوب که فرزندان شان را به شایستگی تربیت کند.
🔹ما امروزه به اینها کفایت نمی کنیم، دختری را می پسندیم که علاوه بر اینها مانند باربی باشد! و کوچکترین ضعفی در ظاهرش وجود نداشته باشد، اندامش مانند ورزشکاران حرفه ای باشد و در عین حال تحصیل کرده و شاغل هم باشد و بتواند بخشی از هزینه های خانواده را هم پرداخت کند، هم بسیار دانا باشد و هم خنگ و بامزه، هم به لحاظ مالی مستقل باشد و در عین حال حرف گوش کن.
🔹زندگی در چنین فضایی همانند تجربه ی نوعی خشونت است و خشونتی پنهان که به صورت اضطرابی همیشگی برای شایسته بودن خود را نشان می دهد.
🔹البته کار به اینجا هم ختم نمی شود؛ زنان جامعه ی ما همواره در فضای ارزش های متناقض زندگی می کنند، یعنی از سویی جامعه مدام آنها را سوق می دهد به زیباتر شدن، عمل کردن، استفاده از لوازم زیبایی و... و از سوی دیگر همین رفتارهای آنها را به باد تمسخر می گیرد که زنان موجوداتی سطحی و دست و پاچلفتی و دور از اجتماع و.. هستند.
🔹از سوی دیگر از آنها می خواهیم که در اجتماع حضور داشته باشند و استقلال مالی پیدا کنند و در عین حال پیشرفت آنها حجم زیادی از حسادت و خشم را در ما بر می انگیزد و نگرانیم نکند که یک زن از ما جلو بزند. از او می خواهیم در عین حال هم به لحاظ مالی مستقل باشد و هم مانند مادرانمان بگوید چشم.
🔹تازه اگر زنی در این اجتماع بتواند بر کلیشه های جنسیتی غلبه کند و خود را به سطوح بالای اجتماعی برساند، در بسیاری از موارد نه تنها تحسین نمی شود بلکه با لقب هایی مانند زن سیبیلو و زنی که شبیه مردان است و... تحقیر می شود.
🔹زن بودن در جامعه ی بلاتکلیف ایران یعنی تجربه ی مداوم انواع خشونت های پنهان و آشکار. مقام زن را ارج بدهید. او را همانطور که هست دوست بدارید! چیزی را به او تحمیل نکنید...
✍🏻ناصر سبزیان پور