دانشگاه بودم امروز،بعد ساعت ۹ میخواستم برگردم،گف خودم میام دنبالت.بعد یکی از درای دانشگامون به یه کوچه میخوره،اونجام پر تردده.
بعد یه مسئله ای پیش اومد تو کوچه که تقصیر منم نبود،اینم عصبانی شد، بازومو گرفت هولم داد جلو گف برو تو ماشین ببینم اه.بی عرضه.
بعد دو سه تا از بچه هامون که داشتن میرفتن تو کوچه دیدن ولی روشونو کردن اون ور.
انقد گریه کردم ظهر که کلا صورتم و چشمام پف کرد.
خیلی ناراحتم الان.بی دلیل قاطی کرد امروز.