پسری که سر هر چیزی حرف جدایی میزنه

آره اونقدر دوستم نداره وگرنه تلاشش و میکرد ، ولی هر سری میره دوباره پیام دادناش و شروع میکنه تا هستم قدرم و اونجور که باید نمیدونه وقتی میرم یادش میاد کی و از دست داده

دیگه تصمیم گرفتم برنگردم ، چون دومین فرصتشم سوزوند امیدی به برگشت و رابطه خوب ندارم

اینطور که متوجه شدم همسر شما تو عصبانیت میگه و باز از دلتون میاد در میاره خوشبخت باشید همیشه♥️ من همیشه بدهکار بودم به طرف 😂

آره عزیزم همش من باید میرفتم منت کشی ، میرفتمم بدهکار میشدم و مقصر اگه خودم اقدامی نمیکردم اونم نمیومد قشنگ بپرسه مشکلت چیه ، سر آخرین بحثمون من دیگه سرد شدم هیچ میلی به صحبت کردن نداشتم بعد دو روز به جای این که بیاد حرف بزنیم اومد گفت ما چرا با هم هستیم وقتی انقدر مشکل داریم؟ کلا کل رابطه رو میبرد زیر سوال 

چندین بار گفتم ، مشاوره هم میرفتیم فایده نداشت عملی نمیکرد ، ، بحث نمیکردیم با هم یعنی نمیزاشتم بحث بشه ، سر بحث کوچیک و بزرگ میگفت من خستم گفتم تو فقط زمانی که همه چی خوب و گل و بلبله خوبی؟ هی خواهر جان دلم پره 

بیکار نیست از ۶ صبح سرکار بود تا ۱۰ شب ، ولی خونه نداشت ، همشم میگفت من نمیتونم ، میگفتم تو این تالار عروسی بگیریم، میگفت میدونی الان عروسی چقدر هزینه داره مگه میتونیم؟ از جلوی فروشگاه رد میشدیم میگفتم سرویس خواب و بیایم اینجا بگیریم، میگفت ما باید رو زمین بخوابیم زندگی فقیرانه داشته باشیم ، حرف خونه خریدن میشد ۲۰ بار میگفت خونه آرزوی اخرویه ، دو بار میگفت شاید با وام و قسط و کمک من بشه گرفت، بحث آخرمونم سر همین داستانا بود ، به خودش میگفت فقیر حالا ۵۰ به بالا درآمد داشت من بهش میگفتم من ازت چیز عجیب غریب نمیخوام بهم بگو با هم تلاش میکنیم به دست میاریم انقدر حرف منفی نزن، میگفت حقیقت همینه چرا اصرار داری حرف دلتو بزنم بگم تلاش میکنم؟

دقیقا شما درست گفتی ، طرف من حل مسئله بلد نبود اصلا طاقت دعوا و مشکل نداشت اولین راه حلش جدایی بود، منم سری آخر که کار به دعوا کشید چون خودم دفعات قبل پیش قدم میشدم دیگه بریدم منتظر موندم ببینم اون چیکار میکنه این دفعه که اومد گفت چرا با همیم وقتی مشکل داریم انقدر جدا بشیم .

واقعا سخته هی ترس از دست دادن آدم داشته باشه و نتونه روی اون آدم طولانی مدت حساب کنه، ممنونم از دلداریت قشنگم امیدوارم بتونم از این مرحله بعد جدایی خوب گذر کنم