فک کنید بابام داشت میرفت بیرون برمیگرده ب خواهرم میگه هر چی دوس داری و دلت میخواد بگو بابات بخره برات حالا منم همونجا نشسته بودما اما حتی نگاهمم نکرد...
اولین بارش هم نیست
تا حالا نشده ی بار غذای مورد علاقه مو درست کنه در حالی ک همیشه غذا طبق خواست خواهرم آماده میکنه...
بیشتر از همه هم من ب فکرشم و کمکش میدم...
تفاوت سنی زیادی هم بین منو خواهرم نیس ک بگم بچه ست بالای بیسته...
مامانم زن بدجنسی نیستا فقط منو دوست نداره....