قبلا بهم خیانت کرده بود و به دوست دختر قبلیش پیام داد تا اینکه مچشو گرفتم خلاصه قسم خورد و گفت گول شیطون رو خوردم خیلی دوسم داره یعنی میبینمش چقد به منو بچه ها اهمیت میده و وقت میزاره تا اینکه بعد چن سال دوباره سر کله دختره پیدا شد یهو من عکسشو دیدم تو سطل زباله عکس های گوشی شوهرم عکس خودش و دخترش رو فرستاده بود و من اعصابم خیلی خورد شد به شوهرم نشون دادم اعصابش خورد شد گفت خودش پیام بده الکی عکس فرستاده سر کار بودم یه لحظه دیدم و پاک کردم اهمیت ندادم باور نکردم و بهش گفتم برو قران بیار دست بزار به این چیزا خیلی اعتقاد داره.گفت به من اعتماد نداری بعد این همه سال .گفت اگه اعتمادت درست میشه من میرم قران میارم باشه دست گذاشت رو قران و قشم خورد دلم یکم راضی شد ولی همش فکرای خراب تو ذهنم چرخ میخوره اصلا نمیتونم به خ ودم باور کنم نمیدونم چیکار کنم دیوونه شدم از فکرای مزخرف