حتما حال روحی خوبی نداشته
صلاح دیده تو اون حال نیاد . برو تا پشیمون نشدی
با کله مبرفتم
همینجور ک خودتون میگبد پدرتون خوبیاش و دلسوزیاش خیلی بیشتر از کمکاریاشه!
در ضمن در هرصورت وظیفه ی فرزنده
قطعاً میرفتم صد در صد میزفتم به دیدنش..یادمه تو بارداری تنها بودم پدر و مادرم مکه بودن و خواهرم با اینکه شاغل بود قول داد میام پیشت میمونم..منم چشم انتظار کی میاد زنگ هم میزد چیزی نمیگفتم که مجبوزش کنم چون به هر حال کار داشت..بعداً متوجه شدم تو اون دوران انگشتش قطع شده بود و به منم چیزی نمیگفت ..شاید طرفت چیزی رو پنهان میکنه که هم براش سنگینه هم نمیخواد ناراحتت کنه
زبونم لال زبونم لال خودت میگی مریضه برو نذار برات بعدا حسرت بشه که بگی چرا نرفتم دیدنش
پدر دختری ک این حرفارو نداره
کلا باباها سختشونه یکم خونه داماد رفتن
این پدرب ک سه سال نوه اشو میبره و میاره هرروز چطور میشه ازش دلخور بود
ایشاله هرچی زودتر خوبه خوب شن
صحیفه ی سجادیه وظایف فرزند بر پدر و مادرو بخونبد خالی از لطف نیس
