گذشت وگذشت گفتم باشه هرچقدر گناه کار باشم ، هرچقدر بد باشم مگه میشه بالاخره دلش به حال من رحم نیاد؟ مگه میشه بهم لطف و نظر نکنه ؟
از خدا نا امید نشدم و مدام در خونه و اهل بیت رو میزدم و قسمشون میدادم که واسطه بشن خدا حداقل من رو ببخشه و از سر گناهام بگذره و کمک کن من به حاجتم برسم
هر لحظه و هر روز با هاشون صحبت میکردم ...حتی دل به دل شهدا میدادم... میگفتم یا حضرت ابوالفضل شما امیدت نا امید شد توروخدا شفاعت کن نذار امید من نا امید بشه ...خلاصه بگم توبه کرده بودم و منی که گاهی به شرک دچار میشدم نماز شب میخوندم دیگه ...روضه امام حسین میرفتم و از ته دلم گریه میکردم برای اهل بیت وائمه
کم کم حس میکردم دارم تغییر میکنم ،همه چیز برگشته بود روال سابق ولی خب هنوز حاجت روا نشده بودم ...دلم بی قرار بود ...آروم نمی گرفتم ...همچنان دست از توسل و دعا برنداشتم ...تا گذشت بعد یکسال بالاخره خدا هم بهم نظر کرد ❤️🥲من نمیدونم دوست کدوم بزرگی وساطت ،خدا من به من نگاه کرد .فقط یک چیز رو میدونم ، به هیچ قیمتی نا امید نشدید، به هیچ قیمتی ایمانتون رو از دست ندید ...من تایم نداشتم مسئله رو براتون باز کنم که بدونید من چه اتفاقات تلخی رو تجربه کردم ...از ته دل دعا میکنم هیچکس دردی که من کشیدم نکشه...دیگه بدونید چه وضعیتی داشتم...
خلاصه کلامم اینه، برید در خونه خدا رو بزنید و قسمش بدید به عزیزاش ، عزیزانش رو واسطه کنید و در بزنید محاله ممکنه براتون در رو باز. نکنه ، خدا طاقت دیدن گریه بنده هاش رو نداره، فقط باید صبر کنید و از در زدن خسته نشید، حتی اگه مستقیم خواسته اتون رو نده جوری براتون تلافی میکنه که در عجب بمونید❤️
🙏🏻💚التماس دعا 🙏🏻 💚