2777
2789

من تو سن ۱۷سالگی ازدواج کردم تا قبلش مامانم نمیزاشت تکون بخورم ن میزاشت تیپی بزنم هیچی یعنی یکاری میکرد ک منو هیچکس نبینه و خعیلییییی میترسیدم از خانوادم هیچ وقت دوست پسر نداشتم یه ازدواج سنتی کردم شوهرمم عاشقم نبود همیشه حس میکنم کسی دیگه ای رو دوست داشت من اصلا دوره نامزدی و عقدم جذاب و عاشقانه نبود 

در صورتی ک یه دختر شاد پر انرژی بودم از اینا ک هرجا بودم صدای خنده ادما بلند میشد انقدر خوب میرقصبد انقدر ب تیپم اهمیت میدادم انقدر سرزنده ودمممم الان پژمرده شدم الان دوتا بچه دارم ولی دلم توجه مردونه میخواد دلم تکیه گاه مردونه میخواد دلم میخواد عزیز کسی باشم اوووففف دلم خیلی گرفته 

ن قبل از ازدواج عشق تجربه کردم ن بعدش دیگه هم نمیتونم چون ادم خیانت نیسم اصلا دیگه حوصله ندارم یجا بودیم همه رقصیدن ب منم اسرار کردن رقصیدم همشون باورشون نمیشد اینجوری برقصم بهم گفتن بهت نمیاد انقدر لوند باشی یهو شوکه شدم چرا ب من نمیاد منی ک انقدر سرزنده لودم دلم خعیلییی گرفت 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

سرنوشت خیلی از ازدواجها به این نقطه ختم میشه حتی اونایی هم که عاشقانه با هم ازدواج کردن و قبل ازدواج عاشق هم بودن هم گاهی به زندگی تکراری و یکنواخت میرسه چون آنقدر بار مشکلات و مسعولیتها زیاد هست که اون عشق کم کم کمرنگتر میشه و اینجاست که باید هنر خودتو نشون بدی و عشق و علاقه رو دوباره احیا کنی تو زندگیت 

منم همینطور دقیقا انگار داستان زندگی منو تعریف کردی🥺

منم سرزنده نیستم لبام نمیخنده چشام غم داره

بنظرم ازدواج اشتباهترین اتفاق زندگی هر ادمی هس

چرا اگه آدم خوبی باشه ازدواجم خوبه ولی تو ایران با این خانوادهای سخت گیر و ازدواج سنتی بدبختمون کردن

بعد ازدواج تازه میفهمیم آقا ما پسندش نبودیم ننش پسند کرده دلش جای دیگس 

مرده شور مرد اینمدلی رو ببرن

*البته از حق نگذریم شوهرم همیشه تکیه گاهم بوده، بی توجهی نمیکنه بهم،اولویتشم ولی من نمیتونم عاشقش با ...

باز ی مرحله بهتر از منی شوهر من فقط در حد تکلیف 

ببین شوهرم وضع مالیش خوب بود الان چند مدت بیکار شده دیگه کاملا فشار رومه و نمیتونم خودمو گول بزنم

*البته از حق نگذریم شوهرم همیشه تکیه گاهم بوده، بی توجهی نمیکنه بهم،اولویتشم ولی من نمیتونم عاشقش با ...

خب عاشقش شو چرا نمیشه وقتی مرکز توجهشی وقتی دوست داره دوسش داشته باش 

سرنوشت خیلی از ازدواجها به این نقطه ختم میشه حتی اونایی هم که عاشقانه با هم ازدواج کردن و قبل ازدواج ...

خب من میگم تا حالا تجربه نکردم دلم فقط یبار تجربشو میخواد وقتی میام شرو کنم خسته میشم انگار ک با دیوارم 

منم همینطور دقیقا انگار داستان زندگی منو تعریف کردی🥺منم سرزنده نیستم لبام نمیخنده چشام غم دارهبنظرم ...

وای بیا بغلم😭😭😭😭

واقعا شعر معین هست ک میگه دلم یه همزبون میخواد واسه من راسه تمامش 🥲

کاشکی شوهرم همون اول میگف نمیخوامش 

باور کن من انقدر اجتماعی بودم قطعا عشقمو پیدا میکردم 

بهم دیشب خیلی برخورد چرا فک میکردن من لوندی بلند نیسم چون شوهرم بهم بی توجه 😮‍💨 باور کن زشت نیسم اصلا ینی همه جا بهم میگن ناز و بانمک و تو دل برویی ولی من دلم میخواد شوهرم لهم بگه 

اعتماد بنفسم خیلیییییی اومده پایین همش دنبال ایرادم تو خودم همش دنبال علت ک چرا بقیه شوهراشون دوسشون دارن و هیجان داره عشقشون من نه

وای بیا بغلم😭😭😭😭واقعا شعر معین هست ک میگه دلم یه همزبون میخواد واسه من راسه تمامش 🥲کاشکی شوهرم ...

باید تقدیرمونو بپذیریم گلم 

دیگه دوتا بچه داریم کاری نمیشه کرد 

کل جوونیمون رف

باید تقدیرمونو بپذیریم گلم دیگه دوتا بچه داریم کاری نمیشه کرد کل جوونیمون رف

شمام دوتا بچه داری ؟ 

من همیشهههه دعا میکنم بچه ها زندگی ببشدتتتت عاشقانه و خوشبخت باشند خیلی زیاد

میدونم چی میگی ولی اعتماد بنفست داغون نمیشه مثل من حدااقلش میگی ینفر از من خوشش میاد من خوشم نمیاد

خوشحالم که درکم میکنی ولی اینم مشکل کمی نیست، عذاب وجدان دارم همیشه که انقد واسه آسایش و آرامشمون تلاش میکنه،تر و خشکمون میکنه ولی در عوض من از سر عادت دارم باهاش زندگی میکنم، بعضی وقتا هم میترسم از اینکه یه روزی خسته بشه و دوسم نداشته باشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز