آح که چقد دلم پره، بهش گفتم سالای جوونیم منتتو میکشیدم و از نیاز میمردم سمتم نمی اومدی، بعد بچه سوم که بخاطر خیانتات خودکشی کردم و قرصا میلمو کم کرد و دیگه خوب... نمیشم و اونقد برای زندگیم مبارزه کردم و رفتم تازه فهمیدی.. اونم بازم خوب نفهمیدی چون رابطمون چیزی نیست که من میخوام.. اون از خیلی چیزا چندشش میشه و فکر خودشه.. خدایا چرا انقد عذاب باید بکشم،اهل خیانتم نیستم.. مجبورم بسوزم و بسازم. دعا کنین شوهرم عاقل شه، تاپیکو میبندم تا شر درست نشه برام، حرف که نمیشه زد اینجا باید بپوسیم، همش سانسور..
😭😔💔