این پسرا همش میان با فوتبال میکنن توپشون میزنن به در و دیوار تمام خونه میلرزه فقط هم به درابه برقی و در خونه ما شوت میکنن میگن گلللللل گللللللل انگار رفتن تو استودیو
همش توپشون میافته رو سقف خونمون میان در بزنن مثل جنگ زده ها با لگد میزنن به در هیچی یادشون ندادن حتی یه در زدن میگن خاله خاله توپمون افتاده پشت بوم شما پسش میدی ماهم پله یا نردبون نداریم بریم اونجا میگم نردبون بیارید نمیارن توپشون رو بیارم پایین
چند بار با زبون خوش گفتم بهشون که برید یه جای دیگه بازی کنید نرفتن با داد و بیداد هم گفتم بعد یه دقیقه برمیگردن
امروز باد یکی از اون توپ ها رو آورد پاییت انداخت تو حیاط منم اعصابم خورد شد رفتم با یه میخ سوراخش کردم پرتش کردم رو سقف خونه دلم خنک شد
الانم با یه توپ دیگه اومدن بازی میکنن از قبلنا هم بدتر