2777
2789

من مال خودم شعری که خودم نوشتم 

هر شب به سیگار ها باج میداد لبهایش را.. تا بتواند شعری بنویسید دختری که تنهایی اش را..:)

دود میکرد و همانطور هدف و آرزو هایش هم خاک شدند..

به ماه خیره شده بود و در ذهن خود هیاهو هایی بود دغدغه های که حل نشدنی بودند.

کام گرف و رها کرد.. چشمانش خیس شده بود از این همه بی کس بودنش..

یک جام گرفت تا بلکه آرام شود مگر خاطرات میگذاشتند؟؟

سر بر بالین گذاشت چشمانش خیس شد و به فکر فرو رفت که چه بر سر آن دختر آمده و به این حال افتاده؟ چشمانش را بست و فردا چشمانش را باز نکرد او دیگر نبود و آزاد شده بود..

و خانواده اش به خواسته شان رسیده بودند حال دگر او آزاد است...)

ویران‌شده‌راحوصلهٔ‌منت‌معمارنباشد!️ 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792