۱۳ساله ازدواج کردم دوتا بچه دارم زندگی خوبی داشتم تااینکه مشکلم از دوسال پیش شروع شد باجناق جدید فشاریش کرد وقطع رابطه خانوادم اومدن بی محلی تمام ودیگه دوساله رفت وآمد نمی کنه از عیدم گفت دیگه حق نداری بچه هام ببری یاخانوادت بیان
عید خونه فامیلاش با بچه ها وخانواده خودش تنهایی رفت منم دعوا که پس من میرم خ بابام وقتی قراره من وتنها بزاری بری مهمونی بعد اون شوهرم ترسیده داره داراییشو به نام بچه ها میکنه خیلی ناراحتم از یه طرف زندگی مو دوست دارم ولی امیدی بهش نیست از یه طرف اگه الان مهریه رو نزارم اجرا داره اموال به نام بچه ها میکنه دیگه اون اهرم فشار مهریه هم تعطیل چیکار کنم شماراهنمایی کنید خانوادم میگن هرتصمیمی بگیری ما پشتتیم