داداش کوچیکم در شرف ازدواجه
دیروز مامانم با بابام اومدن خونم (من ازدواج کردم خونه خودمم)
گفتن ک ما رفتیم خاستگاری ،مامانمم گف ک 2ماهی هس میرم و میام الانم با داداشت رفتیم
دیروزم زنگ زدم ب داداشم گفتم ک کجایی گف میخام برم ارایشگاه گفتم براچی گف همینجوری،درصورتی ک برای خاستگاری میخاسته بره:)
بعد اینکه اومدن و گفتن و رفتن مامانم زنگ زده ک حتما ناراحت شدی ک بهت نگفتم :/منم گفتم نه من تنها آرزوم برای داداشم خوشبختیشه حالا چه من باشم یا نباشم
حالا شما باشید ناراحت میشید ک بهتون نگفتن یا نه؟