عزیزم غم خیلی بزرگی داری میفهمم چون کشیدم
من عروس شدم و از بس وابسته مامانم بودم ار کنارشون نرفتم و تو خونه شون ساکن شدم یعنی میخوام بگم اینقد وابسته بودم.
چرا میخوای خودتو به مردم نشون بدی و از حرف مردم میترسی.؟اگه غمگینی برا خودتی و اگه تونستی با این مسأله کنار بیای هم برا خودتی این وسط حرف مردم اصلا نباید برات اهمیت داشته باشه.این مساله رو تو خودت حل کن بخاطر دخترت کارخوبی کردی رفتی عروسی اینجوری دل مامانت خوشحالتر میشه.استرس رو از خودت دور کن تو حیفی بخوای از الان این مریضیارو داشته باشی یادت نباید بره تو الان خودت مادری
و اگع زندگی پس از زندگی رو نگاه کرده باشی متوجه میشی این ناراحتی بازماندگان فقط حال مرده رو بد میکنه و غصه دارش میکنه پس اگع مامان دوس بودی الان باید زودتر برگردی به حالت نرمالت