امروز با بابام رفته بودم کافی نت. جلوی در مغازه وایساده بودم که آنتن بهتر بشه و فایلها رو بفرستم. دیدم یه سری سنگ ریزه پَرت میشن اینطرف و اون طرفِ پام. دقت نکردم
یهو یه چیزی محکم خورد پشت ساق پام.
بابام اومد نگاه کرد ، دید ساچمهس !! مال تفنگ بادی بود
هر چی نگاه کردیم کسیو ندیدیم اون اطراف ..