بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است
آنچنان می فشرد فاصله راه نفسم
که اگر زود ، اگر زود بیایی دیر است
رفتنت نقطه ی پایان خوشی هایم بود
دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است
سایه ای مانده زمن بی تو که در آینه هم
طرح خاکستریش گنگ ترین تصویر است
خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی
دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است
کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی
که چگونه نفسم با غم تو درگیر است
تارهای نفسم را به زمان می بافم
که تو شاید برسی حیف که بی تاثیر است...
بهترینم این دنیا دیگه بدون تو برایم قشنگی نداره،کاش یکباره همه چیز به پایان برسه،هر لحظه که بزرگترشدن بچه ها رو میبینم جای خالی تو رو بیشتر حس میکنم...
خداااااااایا کمکم کن دستم را بگیر دلم خیلی برای عشقم تنگ شده