حالم ازش بهم میخوره..ای کاش بمیره زمانی ک بزارنش تو گور امیدوارم تو گورش بلرزه ک از ۱۶ سالگی روح و روان منو نابود کرد.الهی ک خیر نبینه ک این بلارو سر احساس و روح و روان من اورد ک عواقبش تا زمانی ک زنده ام پشت سرمه...
زمانی ک بمیره وقتی برم سر خاکش دوتا توف میندازم رو قبرش و میگم الهی ک گور ب گور بشی..
حال این روزام شده افسردگی و مرگ.
لطفا واسه من ادای عقل کلا رو درنیارید حوصله پند و اندرزاتونم ندارم واسه خودتون نگهش دارید ک دیگ من به اخر خط رسیدم دیگ واسم کار ساز نیست..
اگر موفق بشم با یه روش بدون درد خودمو بکشم ک هیچی.
اگر نه هرروز نفرتشو تو قلبم نگه میدارم شده باشه ی رشته مزخرف راه دور برمیدارم ک دیگ هیچوقت چشمم تو چشش نیوفته