مامانم چند ماهی میشه به رحمت خدا رفته پدرم هم سالها پیش فوت کردن خواهر مجرد دارم که قبل فوت ماماانم خواستگار داشت اما بنابه شرایطی نتونستن عقد کنن حالا با گذشت چند ماه از فوت مامانم برای اینکه حقوق مامانم قطع نشه ابجیم با پسره عقد کردن اما رسمی نیست وکسی هم به جز دوتا از خواهرای دیگه م درجریان نبود حالا همسرم از وقتی فهمیده ناراحت شده که چرا منو آدم حساب نکردن و درجریان نذاشتن و به من گفت دیگه حق نداری بری خونه شون پامون قطع میکنیم از خونه هاشون منم موندم حق رو به کی بدم شما باشید طرف کی رو میگیرید
در قلبم چیزی قشنگ تر از یادش پیدا نمیکنم ... او عزیزترین زخمِ من است! زیباترین اندوهم فراموشش نمیکنم،او دوست داشتنی ترین دلیل ویرانی من است..خدایا نمیخوام غصه مامانمو از دلم بیرون کنی به من یک دلی بده که بتونم با غصه مادرم زندگی کنم اخه این غصه تنها یادگار مادرمه که ازش مونده واسم نمیخوام براحتی اینهم از دست بدم...روحت در آرامش مهربان مادرم💔ای که از اینجا میگذری...لطفا برای شادی روح مامانم صلواتی محبت کن🥀🕊🖤
ولی دیگه حق نداری خونشون بری و اینا چیه؟ مثلا میخواد بگه منم مهمم؟
خواهر شما خودش بالغ بوده دیگه، این باباگریا رو لازم نیست شوهر شما بکنه
خدا مامانتونو بیامرزه
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
منم همینو بهش میگم میگه چرا بدون اینکه به من بگی جریان چیه میرفتی خونشون
در قلبم چیزی قشنگ تر از یادش پیدا نمیکنم ... او عزیزترین زخمِ من است! زیباترین اندوهم فراموشش نمیکنم،او دوست داشتنی ترین دلیل ویرانی من است..خدایا نمیخوام غصه مامانمو از دلم بیرون کنی به من یک دلی بده که بتونم با غصه مادرم زندگی کنم اخه این غصه تنها یادگار مادرمه که ازش مونده واسم نمیخوام براحتی اینهم از دست بدم...روحت در آرامش مهربان مادرم💔ای که از اینجا میگذری...لطفا برای شادی روح مامانم صلواتی محبت کن🥀🕊🖤
در حد دلخور شدن که چرا خبر نداشته، اوکیه ولی دیگه حق نداری خونشون بری و اینا چیه؟ مثلا میخواد بگه من ...
ممنون عزیزم بهش میگم اون بچه نیست که همه شماها رو بخاد در جریان بذاره
در قلبم چیزی قشنگ تر از یادش پیدا نمیکنم ... او عزیزترین زخمِ من است! زیباترین اندوهم فراموشش نمیکنم،او دوست داشتنی ترین دلیل ویرانی من است..خدایا نمیخوام غصه مامانمو از دلم بیرون کنی به من یک دلی بده که بتونم با غصه مادرم زندگی کنم اخه این غصه تنها یادگار مادرمه که ازش مونده واسم نمیخوام براحتی اینهم از دست بدم...روحت در آرامش مهربان مادرم💔ای که از اینجا میگذری...لطفا برای شادی روح مامانم صلواتی محبت کن🥀🕊🖤
نمیتونستم بگم هنوزم خیلیا خبر ندارن اخه خانواده پسر راضی نیستن معلوم نیست رسمی بشه یا نه
در قلبم چیزی قشنگ تر از یادش پیدا نمیکنم ... او عزیزترین زخمِ من است! زیباترین اندوهم فراموشش نمیکنم،او دوست داشتنی ترین دلیل ویرانی من است..خدایا نمیخوام غصه مامانمو از دلم بیرون کنی به من یک دلی بده که بتونم با غصه مادرم زندگی کنم اخه این غصه تنها یادگار مادرمه که ازش مونده واسم نمیخوام براحتی اینهم از دست بدم...روحت در آرامش مهربان مادرم💔ای که از اینجا میگذری...لطفا برای شادی روح مامانم صلواتی محبت کن🥀🕊🖤
ممنون عزیزم بهش میگم اون بچه نیست که همه شماها رو بخاد در جریان بذاره
درست میگی
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
شوهر خواهرات میدونستن؟؟؟همسرت بعد از چند وقت فهمید قضیه رو؟؟؟
اره اون یکیا میدونستن اینم از همونا فهمید یه هفته ایی میشه فهمیده
در قلبم چیزی قشنگ تر از یادش پیدا نمیکنم ... او عزیزترین زخمِ من است! زیباترین اندوهم فراموشش نمیکنم،او دوست داشتنی ترین دلیل ویرانی من است..خدایا نمیخوام غصه مامانمو از دلم بیرون کنی به من یک دلی بده که بتونم با غصه مادرم زندگی کنم اخه این غصه تنها یادگار مادرمه که ازش مونده واسم نمیخوام براحتی اینهم از دست بدم...روحت در آرامش مهربان مادرم💔ای که از اینجا میگذری...لطفا برای شادی روح مامانم صلواتی محبت کن🥀🕊🖤