من امروز سرماخورده بودم نرفتم سرکار
یکی از همسایه هامون واحد بالاییمون یعنی امروز صبح تازه اومدن اینجا
از زمانی که اومده ده بار اومده از من وسیله گرفته
میگه شیرالاتمونو عوض میکنیم اب ندارم اب میگیره برای کارگرها
ظاهرشم یه طوریه خیلی نامرتب
متاهله انگار ولی همسرش نیست الان همراهش
یکم میترسم کلا هی میره بالا پایین
من اینجا کسیو ندارم به جز نامزدم و یه دوست که بچه داره نمیتونه بیاد پیشم
به نامزدم بگم بیاد که حداقل بدونه تنها نیستم؟