بچه ها من دارم یه رمان مینویسم به اسم ترلان
درباره دختریه که مادر پدرش طلاق گرفتن و بعد سالها مادرش با مردی پولدار به اسم فرهاد ازدواج میکنه که اونا مجبور میشن برن عمارت بزرگ فرهاد و با خانوادش نزدگی کنن
البته ترلان به دلایلی اونجا رو ترک میکنه که میتونید توی رمان بفهمید
اگه خواستید بخونید توی تلگرام شروع به پارتگذاری میکنم
SOGAND_NnSs
ایدیم هست میتونید پیام بدید براتون لینک بفرستم یا ایدیتون رو بزارید پیام میدم