تا الان بچه بیدار بود خوابوندمش،بیست روزه زایمان کردم،حس میکنم اینهمه سختی بارداری و درد زایمان خونریزی همش گردن منه شوهرم درسته برام به لحاظ مالی کم نذاشته ولی جونش که نذاشته وسط، الانم که شب بیداری و شیردهی ،صبحم بی خوابی سرکله زدن با دختر بزرگم
خیلی رپزای سختی دارم درد محل بخیه سزارین،شیردهی شب بیداری
ای خدا چرا زن قربانی افریدی و هر چی سختی بود انداختی گردن زن
اخرشم میگن چی کردی مگه زاییدی دیگه
وای دختر من4ماه دیگه همین شرایط شما رو دارم ترسیدم که
عزیزم مادر بودن یعنی فداکاری این روزا میگذره نی نی بزرگ میشه
هم دردیم 🙁
کار شما خیلی سنگینه
رسیدگی به بچه بزرگ
زخم و عوارض بعد زایمان
بچه کوچیک
سخته همه اینا
طبیعیه الان پشیمون باشی
بگی این چه کاریه کردم
این چه غلطی بود
و.....
صبوری کن
به روانت مهلت بده بپذیره شرایط رو
یه نفر بگو بیاد کمکت عزیزم
مادری
خواهری چیزی
شکر خدا را بجا بیار ک خدا بهت بچه سالم داده تو فقط شیرش میدی نیاز نیس خدایی نکرده بالاسرش بشینی گریه ک چرا ناقصه
شکر خدا بجا بیار ک نازا نیستی خدا بهت دوبار هدیه داده
درد زایمان و شب بیداری و شیر دادن هم همه ی مادرا تجربه میکنن میگذره عزیزم
اگه شوهرت می‌خوابه تو خونه اره حق داری، اگه صبح بلند میشه تا شب میره سره کار دیگه داره بجا میاره سهمشو تا حد توانش...
میشه بیاید تاپیک آخرم؟😭
دقیقا منم خستم دیگع
اگر بدونی اگر پرده ها بره کنار بفهمی که چقدر پیش خدا ارج و قرب داری هیچوقت ازین فکرا نمیکنی
ببین امام خمینی به اون عظمت کسی که پهلوی چیارو یه وری کرد تو گونی به عروسشون گفته بودن حاضرم عبادتامو بدم یه شب زنده داری تو و بچه رو بگیرم
فوق العاده این روزاتون رو قدر بدونید برای همه باتمام خستگیتون دعا کنید
