امروز رفتم یه پاساژ
بعد تصویری باهاش حرف میزدم
قبلا هم گفتم لانگ دیستنسیم
ایشون ایران نیست
بعد که پرسید کدوم پاساژ و بهش گفتم
گفت حال دارز چند دقیقه پیاده روی کنی؟
گفتم آره
هی بهم آدرس داد رفتم رفتم
یهو گفت یه فنس باید ببینی که فلان رنگه
دیدمش
گفت کنارش یه خونه اس شیروونی داره
گفتم خب؟!
گفت این خونمونه 🥹
قلبم اومد تو دهنم
حس عجیب و شیرینی بود
اولین چیزیکه فیزیکی از حزدیک میدیرم و بهش مربوط بود
یهو حس کردم هز نزدیک پیششم🥹
امروزو حتما یادم میمونه 💙