امشب مهمون داشتم تعداد زیاد
خانواده خودمم بودن، اخرش ک مهمونا رفتن موندن کمکم ظرف هاروجمع کنن
بعدش ک جمع کردن ی چایی ریختم ببرم
خوردن و رفتن
شوهرم حالا گیره ک چرا از من تشکر نکردن
من تشکر کردم اونا تشکر نکردن...
بابام تشکر کرد،مادرمم از خودم تشکر کرد خواهر و برادرم سنشون کمتره مثلا حدود۱۷.۱۸سال
خواهرم کلا اخلاقش تنده بازی کرده بودن خواهرم ب شوهرم گفت تقلب نکن
لحنش تند و ناراحت بود
حالاکرده این موضوعاتو علم یزید ک دیگه نیان و این حرفا...
خسته ام خیلی
روحم خستس، تا یکم میخندم از همه جام درمیاد...