یه بار یه خانم با همسرش اومده بودن تو لباس فروشی لباس بخرن برای عقد برادر خانمه یعنی کت شلوار بردارن فروشنده هه انگار دوست دختر قبلی آقاهه بوده و این خانمه میبینتش شروع میکنه گریه کردن خانمه ازش میپرسه از چیزی غمگینی خانمه میگه نه یه چیز فرمالیته است سریع حل میشه خانمه میگه باشه قیمت این کت و شلوار چنده خانمه همه میگه یک دست کت شلوار و کمربند و کیف و عینک و ساعت یک میلیون و سیصد هست خانمه میگه قیمت هاش مناسبه و بعد دختره میگه وای دهنت سرویس قلبم اومد تو دهنم فکر کردم ازدواج کردی بعد میگه برادرت شیطون ترین پسر عالم گفتم کسی رو گردن نمیگیره یک دفعه خانمه به شالش اشاره کرد و گفت که داره با هنسفری صحبت میکنه و آقاهه میگه خانمم هست اومدیم برای عقدش لباس برداریم خانمه میپرسه چطوری جمعش کنم آقاهه میگه ستاد مدیریت بحران هم نمیتونه جمع کنه گند زدی به کل زندگیم