دیشب دوتا ازدوستاش با خانوشون اومدن خیییلی راحتیم باهم
داشتن شوخی میکردن بعد شوهرم گف خانوما گناه دارن بچه دوم بیارن باید زن دوم بگیری اون بچه دوم بیاره همه زدن زیر خنده (شوهر اونا هیچوقت ازین حرفا نمیزنن همیشه میگن خانوم ما یدونس )
منم خیلی ناراحت شدم (شوهرم خیلی ازین حرفا تو جمع دوستاش میزنه)من چیزی نگفتم باز دوباره گف من میخوام یه کمکی واسه آیدا بیارم تا آیدا بهش دستور بده کارای خونه رو بکنه براش(منظورش این بود زن بگیرم)
منم گفتم ولی من واسه تو کمکی میارم تو لازم نیس دستور بدی بهش اون کاره خودشو بلده
بعد شوهرم داش خون از چشاش درمیومد