با دوستم(پسر) قرار داشتیم چند شبه پیش،ماشینشو فروخته و هنوز نخریده هربار اومده با ماشین باباش اومده چند باری هم من ماشین بردم حالا اون شب گفت با ماشین بیا رفتم دم باشگاه دنبالش رفتیم بیرون شهر یه جای تفریحی خودش رانندگی میکرد رفت تو رودخونه گفتم نرو ماشین گیر میکنه گوش نکرد رفت سینی ماشین خورد به سنگ گفتم چیکار میکنی یهو داد زد سرم که چه خبره تحفه ماشین داری الان دنده عقر میگیرم بعدم قرار شام داشتیم میگه برات شام چی بگیرم گفتم فقط برا من؟؟؟خودت چی میگه خودمم میخورم گفتم شد یک بار مثل انسان منو ببری بیرون شده مثل ادمای با شخصیت باهام رفتار کنی ببری رستوران اصلا نمیخوام برگرد پاشو گذاشت رو گاز سرعت گیرارو مرواز میکرد گفتم درست برو ماشین خراب میشه بعدم وسط جاده زد کنار پیاده شد گفت من نباشم تو ارامشت بیشتره گفتم پس برو دیگم زنگ نزن بهم احمق نشد مثل ادم منو ببره بگردونه احترام بزاره همش دعوا دعوا دعوا