2777
2789

دیشب همسرم ساعت ۲ و نیم و اونوقتا با یه سر و وضع داغون اومد خونه گفت پدرش تشنج کرده تو حموم و شاید سکته مغزی کرده باشه و..

حالش خیلی بد بود دیشب ، جوری بود که گریه میکرد و می‌گفت کاش زودتر می‌رسیدم..

نذاشت من باهاش بیام بیمارستان گفت برای تو و بچه ها خوب نیس..که بماند..

من با چه حالی دیشبو گذروندم فقط خدا میدونه

صبحش هر چی زنگ زدم جواب نمیداد، دیگه نگران شدم ، با ماشین رفتم سمت بیمارستان، زنگ زدم برادر شوهرم گفت محمد (همسرم) زیر سرمه و انگار تو بیمارستان فشارش میوفته..

اونجا که خیلی حرص خوردم

بعدشم اومدیم با پزشکش صحبت کنیم گفت یه سکته مغزی رو رد کرده..

بعد از ظهر یه سر رفتم خونه و دوباره برگشتم بیمارستان ، دیدم همه آشوبن، پدر شوهرم این بار سکته مغزی میکنن توی بیمارستان ولی دیر متوجه میشن پرستاران و می‌ره حالت کما یا اغما..

باورم نمیشه هنوز ۲۴ ساعت نشده اینهمه اتفاق افتاد..

همسرم که رسماً به گوشه کِز کرده ، برادر شوهرمم زنگ میزنه جواب فامیلو میده...

ازتون خواهش میکنم برای آرامش همسرم و سلامتی پدر همسرم دعا کنین..دعا کنین برگرده ، سطح هوشیاریش پایین تر از اینی که هست نیاد..

🩷💍🩺

عزیزم کنارش باش میدونم برات سخته ولی برا اون سخت تر

فارابی می گوید من مدینه ای یافتم به نام فاسقه که مردم ان حق را می دانند از ان گریزانند اما من می گویم بین دانستن حق و عمل به ان یک شجاعت و فکر فاصله هست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عزیزم کنارش باش میدونم برات سخته ولی برا اون سخت تر

خیلی خودشو باخته...

بهش میگم تو خودت چند بار دیدی مریضات تو چه حالی بودن و معجزه شده و برگشتن بعد خودت چرا اینجوری می‌کنی...

اصلا کنترلش دست خودش نیست، می‌ره بیرون بیمارستان به بهونه هواخوری، گریه می‌کنه..

من کنارشم ولی نمی‌دونم دیگه چیکار کنم حالش بهتر شه...

🩷💍🩺

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792