2777
2789

من یه عمو کلا داشتم و خیلی رابطه خوبی باهم داشتیم تا نوجوانی من

من ته تغاری دوتا خانواده بودم و برای همین خیلی عزیز بودم واسه خانواده عموم و خودش مخصوصا 

قشنگ اصلا منو یجور دیگه دوست داشت بین خواهر برادرام یجورایی دردونه خانواده بودم 

همه چی خوب بود واقعا ولی پدرمو عموم‌ به مشکل برخوردن سر خیلی چیزا و شراکت و ارث و کلا همه چی 

نمیگم پدر منم مقصر نبود بود چون همیشه با بددهنی خواسته هاشو که حق بودن می‌گفت ولی عمومم از اون بیشتر مقصر بود چون همه چیو واسه خودش میخواست و حق دوتا خواهر دیگشونو نمی‌داد که پدر من مخالف این بود 

از یه جایی به بعد خیلی طمع میکرد و حریص شد 

حتی به ناحق حق الارث زنش رو خیلی بیشتر از خواهرزناش گرفت و از سهم اونا کم شد اومد روی زن عموم...

تعریف کردنشون پیچیده هست ولی متأسفانه اتفاق افتاد همه اینا 

دیگه بعد این ماجرا ها یجورایی طرد شد از طرف خیلیا

 با پدرم به اختلاف شدید خوردن و دعواهای ناجور...دوتا برادر میخواستن سر به تن هم نباشه ،بعد چندین سال شاید هفت هشت سال باهم آشتی کردن ولی دیگه هیچ ارتباطی نداشتیم و نداریم باهم فقط در حد سلام علیک 

منو همیشه خیلی دوست داشت از بچگی جوری که توی جمع بلند می‌گفت و همه این تبعیضش رو هم میدونستن

 الان دیگه پیر شده 

نمیدونم از کاراش پشیمونه یا نه  اما خب اونموقع یکی از عوامل اصلی درگیری و کارای عموم دخترعموی بزرگم بود که همه رو روی انگشتش می‌چرخوند و فتنه درست میکرد زنعمومم بی تقصیر نبود 

یکسال پیش اتفاقی یه جا دیدمش بهش سلام کردم گفتم عمو سلام ، شاید بعد حدود ده سال منو دید 

اولش نشناخت و خوب نگاهم کرد وقتی فهمید خودمم بغض کرد دستاش شروع کرد به لرزیدن اصلا انگار نمی‌تونست حرف بزنه چون شوکه شده بود ولی خیلی خوشحال شد خیلی زیاد 

بعدش اتفاقی زن عموم رو دیدم دستمو ول نمی‌داد گفت میشه ازت خواهش کنم بری عموتو ببینی گفتم دیدمش ، انقد خوشحال شد خدا می‌دونه گفت اون این چندسال خیلی شبا گریه میکرده میگفته خواب تو رو دیده ، خیلی وقتا می‌خواسته بهت زنگ بزنه ولی نتونست چون میدونست بابات نمیذاره جواب بدی ولی هروقت اسمت میومده تو خونمون گریه می‌کرده حتی پسرعمومم بعدا بهم گفت باورت میشه من گریه بابا رو بجز مراسم دفن پدربزرگ فقط برای تو دیدم که دلتنگت بود ؟ این مرد هیچوقت گریه نمی‌کرد و نمیکنه جز برای تو 

امسالم یبار باز زن عموم رو دیدم گفت عموت میگه میشه یعنی دوباره یه جا رهگذری ببینم برادرزادمو ، میتونی یه بار بگی یه پارکی چیزی بیاد فقط نیم ساعت ببینمش💔

امروزم یکی از اشناهامون بهم گفت عموت همه جا میگه دل تنگ توعه و دلم گرفت 

کاش اینجوری نمیشد 

کاش طمع نمی‌کرد عموم و ادم‌ خوبی میموند

به خانوادمم میگم میگن الان دیگه از ناتوانیشه اونموقع که باید خوب بود به حق همه و ما ظلم کرد ...حقشه هرچی سرش بیاد.... و تو حق نداری اسمشو بیاری یا باهاشون ارتباط بگیری از کجا معلوم نخوان سرت رو نیست نکنن...

من خودمم بعد کارایی که کرد ازش دلسرد شدم و واقعیت دیگه علاقه ای بهش نداشتم اما گاهی دلم میسوزه میگم نکنه حرفی داره که انقدر مشتاقه منو ببینه و میگم کاش همه چی مثل قبل میشد چون ممکنه چندسال دیگه اصلا عموم نباشه 

این کاربری دست چندتا دوسته که ممکنه تاپیک هاشون به هم ربطی نداشته باشه🤗
عزیزدلم❤️‍🩹

اولین باره دارم این احساساتو بیان میکنم یا شاید دلم نرم شد 

چون منم هیچ حسی بهش نداشتم بعد از اون جریانات 

ولی امشب که اشنامون هم گفت دلم سوخت خیلی ...

این کاربری دست چندتا دوسته که ممکنه تاپیک هاشون به هم ربطی نداشته باشه🤗

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اگه واقعا از کاراش پشیمونه کاش تا دیر نشده جبران کنه و از همه حلالیت بگیره

تو هم شماره عموتو گیر بیار تلفنی باهاش صحبت کن چون اگه خانوادت راضی نباشن خوب نیست حضوری ببینیش

اگه واقعا از کاراش پشیمونه کاش تا دیر نشده جبران کنه و از همه حلالیت بگیرهتو هم شماره عموتو گیر بیار ...

نمی‌دونم خودمم هنوز که واقعا پشیمونه یا نه 

کلا زندگیشون دست همون دخترعمومه که گفتم 

شمارشو دارم ولی همین زنگ هم بزنم شر میشه 

مگه اینکه دوباره یه جایی همو ببینیم ...

این کاربری دست چندتا دوسته که ممکنه تاپیک هاشون به هم ربطی نداشته باشه🤗

ب نظرم برو 

مادربزرگم خیلی منو دوست داشت خیلی خیلی 

ازدواج کردم راه دور 

وقتی میرفتم خونه بابام با بدبختی راضیم می‌کردن برم پیشش حداقل دو ساعت بمونم 

خلاصه جونم برات بگه پارسال اردیبهشت فوت شد 

خیلی شوکه شدم خیلی تا ماه ها عذاب وجدان داشتم و هنوزم دارم...

آقایون درخواست دوستی ندید،خجالت بکشید! واقعا نمی‌دونم چی صداتون کنم چون حیف اسم آقا برای شماها!!!!

ب نظرم برو مادربزرگم خیلی منو دوست داشت خیلی خیلی ازدواج کردم راه دور وقتی میرفتم خونه بابام با بدبخ ...

عزیزدلم ...

خدا رحمتشون کنه 

من خودمم حتی بار ها خواب فوتش رو دیدم یا انگار یکی بخواد زندگیشو تموم کنه 

انقد حالم بد بود آشفته بودم اون روزا 

ولی نمی‌دونم انگار دل منم هنوز مثل قدیم باهاش صاف نشده 

از اونطرف خانوادمم اصلا اجازه دیدن یا تماس نمی‌دن بهم 

مگر اینکه اتفاقی یه مراسم همو ببینیم ... یا اینکه خودم ازدواج کردم دعوتش کنم...

این کاربری دست چندتا دوسته که ممکنه تاپیک هاشون به هم ربطی نداشته باشه🤗
عزیزدلم ...خدا رحمتشون کنه من خودمم حتی بار ها خواب فوتش رو دیدم یا انگار یکی بخواد زندگیشو تموم کنه ...

مرسی عزیزم 

ن من خانواده با وجود ی سری مسائل بازم میگفتن برو 

خودم سرد شده بودم 

ب هر حال گاهی ببینیش بد نیست 

آقایون درخواست دوستی ندید،خجالت بکشید! واقعا نمی‌دونم چی صداتون کنم چون حیف اسم آقا برای شماها!!!!

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792