من 21 سال پیش عروسیم بود توهمون ماههای اول برامون جشن نامزدی گرفتن
9 ماه بعد حنا بندون باتمام جزییاتش فرداش توخونه سفره عقد انداختند عاقد اومد عقدمون کرد شبش رفتیم تالار عروسیمون بود
فرداشم پاتختی بود یعنی چندروز پشت هم سرمون شلوغ بود
تازه شب حنابندون دامادو بردن حموم عمومی اونم نصف شب کلی بزن وبرقص فامیلای داماد تو راه حموم
صبح عروسیم اومدن آستانه بوسان خونه عروس وصبحونه ی مفصل خونه ی عروس خوردن
الان یادم میاد میگم چه حوصله ایی داشتن خانوادههامون
البته که شوهرم تک پسره وهمه کار براش کردن