من الان تو یه موقعیتم که سردرگمم و قبلا خیلی چیزا سر احساسم و اتفاقات به حدر دادم
خاستگار که هیچ بگذریم یادم به تجربیاتمم از خاستگاری هم میاد حالم بد میشه اینقدر که تحقیر کر
پسراییم که خودشون میان جلو آتشین میان بعد من تا میام تو دلم( دارم میگم دلی نه زبانی) روشون حساب کنم عقب میکشیدن یا جدیدا با یه پدیده گردن نگیری تو فقط رفیق یا دوست بودی دارم مواجه میشم یهو هرکی هم منو دوس داشت کشید عقب عین ی تسخیر شدن
عاطفی اگ ادم حالش خوب نباشه دانشمند هم باشه از پا درمیاد اما اگ ادما تو اون مورد حالشون خوب باشه فقیرم باشن دلشون حداقل ب گرمی وجود کسی گرمه (خاطرات چند نفری که خوندم این بود هیچی نداشتن دلشون ب همون یه نفر خوش بود اومدن بالا)
خلاصه که من ژینو ۲۵ ساله کم اوردم یعنی موضوعات عاطفی حتی باعث شد نتونم رشته خفنی هم ک دانشگاه داشتم ادامه بدم اون موقم به فنا رفتم و نگم بقیشو...
بازم الان درگیر درگیر درگیر یکی دیگ خسته شدم💔 منی ک اینجا دردو دل نمیخواستم بکنمم کم اوردم