شوهر من پدرماذر نداره و بشدت وابسته ی عمه هاش.عمش یدونشون شهر خودمونه.یدونشم تهران...هشت روزه که اومدن شهر ما خونه مادرشون...عیدددینی نیومدن.ساعت نه صب زنگ زدن که ما الان ویخایم بیایم چون باید برگرذیم تهران...منم شوهرم مریض...بچمم یکسالشه و هفت صبربیدار شد و نه خابید.دیشبم مهمون داشتم و خونه نیاز به جارو داره...به شوهرم گفتم بگه بدازظهر بیان.حالا یا میخان برن.یا نرن.بمن چه.ینی تو این هشت روژ نمیتونستن بیان.کی نه صب میره مهمونی اخه