2777
2789

یه فیلم دیدم خاطرات بدی برام زنده شدآخرش تلخه

امشب کلی گریه کردم

کپی کردم همرو

امروز فیلم جانان رو دیدم خاطرات بدم زنده شد کلا
برای اونایی که فیلموندیدن هم یکم توضیح بدم، فیلم درمورد بارداری ناخاسته و بچه اوردن زیاد بود چقدر دوروبریا زخم زبون میزدن که بچه میخوای چیکاراونم تصمیم گرفت سقط کنه که اخرش منصرف شد و.... خودمم  دوتا پسرکه الان  14و11سالشونه دارم خودمم متولد73هستم که اون موقع 28سالم بود
آذر 1400بود 10روز مونده به پریودیم که حالت های عجیبی داشتم فشارم میافتاد به بوها حساس شده بودم اینجا تاپیک زدم که حس میکنم باردارم یه خانمی گفت مگه زودپزه چه خبره علایم داشته باشی
چند ماه قبلترش که آی یودی دلشتم نصفه های شب یه درد عجیبو شدیدی تو شکمم داشتم که فک کنم تاپیکشم باشه فرداش رفتم دکترو پاپ اسمیر که معلوم شد التهاب شدید دارم دیگه از آی یودی هم یک سالش مونده بود دکتردرآورد
پیشگیریمون برای مدتی طبیعی بود البته همسرم بدش نمیومد ولی میدونست من سختمه صداشو درنمی آورد عاشق دختره

خدایا درآینده دوتا عروس خوب مثل عروسای نی نی سایتی نصیبم کن درعوض منم قول میدم مثل مادرشوهرای نی نی سایتی نباشم😂😂

دیگه چند روز از پریودیم گذشت تست زدم منفی بود

همچنان هم حالت تهوع داشتم چند روز دیگه که گذشت رفتم دکتر وآزمایش دادم که همون روز هم تست زدم مثبت شد گقتم سقطش میکنم همسرم قبول نکرد حالم خیلی بد بود همش گریه میکردم شب حالم بد شد لکه بینی داشتم رفتیم بیمارستان، زایشگاه نداشت تو شهرمون بیمارستان زنان زایمان کلا جداست، نمیدونم حالا چرا شوهرم رفت اونجا منم حواسم نبود دکترچندتاسوال کرد گفتم که باردارم آزمایش بتا روهم نشونش دادم بعد یه دکتر دیگه اومدمعاینم کرد محکم فشاردادرو شکمم گفت حامله که نیستی گفتم چرا به همکارتونم گفتم فوری دستشو کشید و گفت نیار آمپولو سریع با آمبولانس بفرستین اونیکی بیمارستان که من قبول نکردمو با ماشین خودمون رفتیم معاینه کردن اونجا و گفت هیچی نیست برگشتیم خونه فرداش رفتم دکتر گفتم میخوام سقط کنم گفت سونو برو ببینیم چند هفتس رفتم سونو گفت 5هفته بدون ضربان وهماتوم هم داری اوردم به ماما نشون دادم گفت خونریزی پشت جفت داری واحتمالاخودش سقط بشه اگه نشد برو  فلان جا قرص بگیر بخور منم اومدم خونه بپر بپر و کار سنگین کردم همسرمم این وسط رفت مسافرت کاری بهونش بود نمیخواست بره قرص بگیره

افتادم به خونریزی و لخته ولی اصلا دردنداشتم دیگه گفتم سقط شدهرچند ناراحت بودم پشیمون شده بودم  دوهفته بعدش رفتم سونوکه غافلگیر شدم

یهو گفت دوتا ساک بارداذی وباضربانات منظم من رفته بودم سونو بقایا

خدایا درآینده دوتا عروس خوب مثل عروسای نی نی سایتی نصیبم کن درعوض منم قول میدم مثل مادرشوهرای نی نی سایتی نباشم😂😂

عزیزم 

بدون همه مون درد داریم 

دردای متفاوت غصه های متفاوت 

ولی باید یاد بگیریم بجنگیم 

قوی باشیم خیلی زیاددددد🥺🥺

خدایا پناهم باش جز تو پناهی ندارم ♥♥♥♥♥♥♥تیکر هدفمه 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دنیا رو سرم خراب شد انقدر گریه کردم همونجا خانوما داشتن آرومم میکردن برگه سونو رو آوردم دادم همسرم گفتم بیا بگیر بچه هاتو اونم حالش گرفته شد ولی گفت عیب نداره نمیتونیم که دوتا آدمو بکشیم

دیگه قبول کردیم و عذاب های من شروع شد سر هرماه خونریزی های بسیار شدید با لخته های کف دست ده ها بارسونو بستری این وسطاهم زخم وزبونای مردم که شما بچه میخواستین چیکار حتی مادرخودم تنها کسایی که خوشحال بودن پدرشوهرومادرشوهرم بودن برام خوراکی و لباس میگرفتن، وضعیت مالیمونم خوبه حالا بگم برای این میگفتن نمیدنم چرا همچین رفتارمیکردن دورو بریام

چقدرررر عذاب میکشیدم، چقدر خجالت میکشیدم

دکتر سونو میگفت قحطی بچه اومده مگه چه خبره

ماما اورژانس زنیکه بدقیافه میگفت چه خبرته

چند تا مامای پرستار هم بودن خیلی مهربون بودن دیگه شناخته بودنم اونجا تامیرفتم اورژانس میومدن بهم

سرمیزدن بهترین متخصصای شهرمون میرفتم، کلی هزینه میکردیم برای سونو ها ودکترا هفته ای 200فقط پول یه امپول پروژسترون خارجی به زوراونم پیدا میکردیم آخرای فروردین بود که دیگه خیلی درد داشتم میگفتم به دکتر من انقباض دارم گوشش انگار نمیشنیدکل 5ماهو درازکش بودم ومطلق

خدایا درآینده دوتا عروس خوب مثل عروسای نی نی سایتی نصیبم کن درعوض منم قول میدم مثل مادرشوهرای نی نی سایتی نباشم😂😂
دنیا رو سرم خراب شد انقدر گریه کردم همونجا خانوما داشتن آرومم میکردن برگه سونو رو آوردم دادم همسرم گ ...

چه دکتر پررویی به اون چه ربطی داره اخه زن حامله خودش تو نوسانات هورمونیه روا نیست دلشو اینجور بشکنن

طولی نخواهد کشید که لبخند خواهی زد 

یه قسمت زندگی پس از زندگی پارسال بود که تجربه گر دیده بود که اونایی که با زخم زبون پدر و مادر رو اذیت کرده بودن دقیقا همون گناه سقط رو برای اونا هم نوشته بودن 

کاش اینقدر خود تحقیر نباشیم❤️🇮🇷💪. توی بحث ها هرجا دیدی جوابتو ندادم بدون به یاد مَثَل «نرود میخ آهنین در سنگ» افتادم و دیگه خودمو خودتو اذیت نمیکنم.  🫒🇵🇸🕊️ فکر کن بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ رو انجام بدی، بحرین آرارات و دشت نا امید رو واگذار کنی، پزشک رو از بنگلادش و پاکستان وارد کنی، نصف مردمت آب و برق نداشته باشن، کشاورزی و صنعتت ول باشه، نصف مردمت بیسواد باشن، نصف مردمت سوتغذیه داشته باشن، کل مردمت جرئت حرف زدن نداشته باشن، بعد نوابغي بعد ۴۶ سال پیداشون بشه و بگن مردم از شکم سیری انقلاب کردن🤦🏻‍♀️😂😂😂

دیگه 22هفته به زور رسوندم غربالگری ریسک زده بود رفتم یه شهردیگه سونو وگفتن سالمن ولی تکونای ماشین باعث شد یک هفته بستری بشم چنان به خونریزی افتاده بودم که نمیتونستم یک قدم بردارم پد میزاشتم از اینوربافشار مثل شیلنگ آبی که دست گذاشته باشی روسرش میپاشید کل زندگی من به هم ریخته بود کلی شلوارو وسیله خونه که بنده خدا همسرم شسته بودشون رفتم سونو گفت هیچیت نیست الکی خودتو لوس میکنی که درد دارم، طول سرویکس هم زد 30وگفت نرماله

دکترم حرفشو تاییدکرد

به همسرم گفتم بریم یه شهردیگه بیمارستان رفتیم سونو شدم گفت 2سانت بازی یعنی یک ساعت هم ازاون سونو نگذشته بود که میگفت طول 30خدالعنتش کنه

گفتن یا پاشو برو تبریزشاید اونجا سرکلاژت کردن یا ختم بارداری

رفتم اونجا بیمارستان الزهرا، آی خراب بشه که 2روز بستری شدم هیچکس نگفت چرا اینجایی هیچ کاری نکردن

الکی گفتم دردندارم پاشدم اومدم این بیمارستانی که فرستاده بودنم

خدایا درآینده دوتا عروس خوب مثل عروسای نی نی سایتی نصیبم کن درعوض منم قول میدم مثل مادرشوهرای نی نی سایتی نباشم😂😂

اونجا قرارشد سزارین بشم چون بچه های قبلیم سزارین بودن ولی دکتر گفت این بچه ها زنده نمیمونن انقدر گریه کردم جیغ زدم دکتر چند تا تماس گرفت گفت فعلا دست نگه میداریم چند تا آمپول وسرم زدن کلا دردام اروم شد بردنم بخش ماه رمضون بود نوبتی همراه میموندن واسم

بیشتراز یک هفته هم اونجا بستری بودم که یک شب درد وحشتناکی گرفتم انقباضای شدیید وصف ناپذیر بود دردام  انقدر جیغ زده بودم صدام گرفته بود ازساعت2شب تا 10شب من درد کشیدم میگفتم مگه قرارنبود سزارینم کنین میگفتن نه نمیشه طبیعی میشن

دیگه به زور اینارو طبیعی دنیا اوردن ولی همونجا تموم کردن ونموندن 😭😭😭 هرکدوم نزدیک یک کیلو بودن

چقدر لباس براشون خریده بودیم همسرم ذوق دخترشو داشت آرزوشون به دلم موند

چند روز بستری بودم برای عفونت خونی که گرفته بودم همه بچه بغل بودن هیچکس درکم نکرد گفتن بچه داری دیگه میخوای چیکاردستمو که روشکمم میزاشتم نفسم بند میومدسینه هام پر شیر شدن باهر بارتخلیه کردنشون جون میدادم همسرم بردشون داد غسلشون دادن بعد هم خاک کردشون هیچوقت نتونستم برم سرخاکشون هیچوقت هم اون ادمایی که بهم حرف زدنو نمیبخشم

من بارداربودمو حساس نمیتونستم تصمیم درست بگیرم یهویی شده بود ولی باعث میشدن احساس بدی داشته باشم ناشکری کنم





خدایا درآینده دوتا عروس خوب مثل عروسای نی نی سایتی نصیبم کن درعوض منم قول میدم مثل مادرشوهرای نی نی سایتی نباشم😂😂
نگاه نمیکنم ساعت چند میده ؟

قراره پنجشنبه جمعه ها ساعت 9بده

خدایا درآینده دوتا عروس خوب مثل عروسای نی نی سایتی نصیبم کن درعوض منم قول میدم مثل مادرشوهرای نی نی سایتی نباشم😂😂
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   zariqwp  |  23 ساعت پیش
توسط   bff_  |  1 روز پیش