سلام .داستانو خوندم قشنگ بود.یعنی تو قشنگ تعریف کردی.جالب بود.ولی خب اگر بخواهی همینو رمان کنی جا داره حالا که وقت گذاشتم خوندم نظراتمم بگم .
اول اینکه داستان شما فراز و نشیب زیادی نداشت گلم.با یکی اشنا شدی تو چت و بعد ازدواج کردید.حالا اینکه اون وسط قهر و اشتی هایی هم داشتید مقتضای اون سن و اونجور دوستی هاست.اکثرا دوست دختر پسرها همین جورین.
حالا اگر چند تا چیزو بگم اول اینکه چون رمان میخواهی بنویسی پس دیگه تعهدی نداری واقعا حقیقتو بگی میتونی یه سری مطالب خورده ریز اضافه کنی بهش.دوم یک مقدار بیشتر از خانواده ات بگو.شرایط خانوادگیتو بهتر بدونیم بهترم درک میکنیم چون یوقت تو یه خانواده ای خیلی سخت گیرن برا تلفن ساده هم نمیتونی بزنی.یوقتم خیلی ازاد میزارن.
سوم اینکه چون زمان زیادی از یاهو مسنجر و اینا گذشته و عملا جوان ها الان دیگه نمیشناسنش یا خیلی مختصر اون دوران رو بگو.یا بجاش بگو تل گ رام.چون اونجاهش خیلی خسته کننده بود برام.بجاش زمانی که تلفنی حرف میزدید یا دیدارتون رو بیشتر بگو.حتی تعریف حاشیه ای کن مثلا رفتن به پاساژ یا پارک.
بعدم دقت کرده باشی تو فیلمها یا کتابها فقط داستان یه نفر نیست .چند تاروز داستانو همزمان جلو میبرن.تو میتونی لابلای داستان خودت یه چیز اضافه کنی.مثلا برادرت با کسی رو .
اخرشم تو معرفی اقا به خانوادت یه فراز و نشیبی بزار.مثلا سخت قبول کردن.جنجالی بشه یکم.
فعلا همینا یادم اومد.جیزی به ذهنم رسید اضافه میکنم.
اولین باره اینهمه تایپ کردم برا کسیا ..........مینااااااا خانونوم.اونم برا اینکه هم اسمیم