2777
2789
عنوان

یه لحظه بیاین

62 بازدید | 5 پست

دیشب با خانواده پدر شوهرم رفتیم ۱۳ به در ..

ما کوه رفتیم منم پسرم گریه می کرد ۱ سالش بود مجبور شدم ببرمش چون پله زیاد داشت و حالت سربالایی زیاد بود وقتی داشتم از پله بالا می رفتم قلبم درد کرد ناخوداگاه قفسه سینم بالا و پایین میرفت حالت غیر ارادی تپش قلبم شدید شده بود همراه با درد داشت پاهام بی حس میشد مادر شوهرم رو صدا زدم بچه رو گرفت رو صندلی ها نشستم آب خوردم فایده نداشت ترسیده بودم تا اینکه یه خانومی اومد رانی بهم داد اونو که خوردم بهتر شدم یکم یه ده دقیقه نشستم رفتم تو زیر انداز یکم آب و میوه خوردم تا بهتر شدم یهو بحث سر کار شوهرم مطرح شد شوهرم گفت که من کارم پر تنشه و استرس و... اگه برم سر کار و زنمم زنگ میزنه اعصابمو خرد می کنه سکته می کنم و.... یهو پدر شوهرم گفت اگه پسرم طوریش بشه من شاکی میشم و ... من جوابشو دادم گفتم حالا که فعلا من مشکل قلبی دارم (دریچه میترالم افتاده تپش قلب دارم )من اگه طوریم بشه بابام بره یقه کیو بگیره گفت حرص نخور منم گفتم به بچت بگو حرص نخوره تا سکته نکنه ...چند وقت پیشم تقریبا ۸ روز پیش من بچمو دعوا کردم شوهرم اومد دو تا ضربه شدید به سرم زد که چرا بچمو دعوا می کنی من زنگ زدم پلیس اومد حالا به نظرتون به خانوادم بگم موضوع رو که زنگ بزنن بهشون بگن بچمون اگه طوریش بشه فلان می کنیم یا نمیخواد؟؟؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792