این خاستگاری قابل پیچوندن نبود.....خانواده ی دوماد انقدمذهبی بودن ک هزاردرجه ازما افتضاح تر.....وای دیدم دارم بدبخت میشم انقد گریه کردم گفتم نمیخام.میگفتن اینا خیلی خوبن...دوماد هنوز نیومده بود خاستگاری شرط کرده بود نباید کارکنم
.خانواده م گفتن دیگه نرو سرکار این گفته نرو.....من ازکاربیکارشدم