نه اذيت نميشم
اول اينكه به بهانه اينكه ما هر چي بخريم موقع طلاق نصف ميشه و هر دو داريم كار ميكنيم و به اين چيزا اعتقاد نداشت منِ خر رو متقاعد كرد مهريه نخوام! بعد از عقد فهميدم مهريه خواهرش توي ازدواج دومش با وجود يك بچه ٤٠٠ تا بوده!!! مرتيكه ميگفت نه من خبر نداشتم! خيلي زود هم فهميدم چرا نميخواستم زير بار مهريه بره، از هفته اول با هر دعوايي راحت ميگفت طلاق! علتش هم اين بود كه شوهر من از روز اول دوباره با دوست دختر قبليش ارتباط گرفته بود و عملا از ازدواج هول هولكي با من پشيمون بود، يك سال بعد خودش بهم گفت كه اتفاقي فلاني رو توي فيس بوك پيدا كردم كه دروغ بود، اين رفته بود سراغ اون! و چون اون خانم يه شركت داشت، بهانه شوهرم اين بود كه ميخام باهاش بيزنس كنم، نميدونم هنوزم ادامه داره يا نه؟ ولي بعدها فهميدم كه چون اين خانم باهاش كات كرده بوده اين بدو بدو اومده منو گرفته حال اونو بگيره! ولي دلش كماكان پيش اون بود!
من موقع ازدواج خيلي خانم جدايي بودم، قدم ١٦٨ وزنم ٥٣ فوق العاده متناسب با موهاي تا كمر و هميشه خيلي شيك، هر جا ميرفتيم ميگفتن و تعريف ميكردن، اين هميشه پوزخند ميزد كه هاها حتما يك چيزي از تو ميخورن كه تعريف ميكنن! مثلا ميگفتن لبات رو ژل زدي؟ ميگفتم نه! اين ميگفت چقدر الاغن!اينطوري نبود كه ذوق كنه! ديگه كم كم شروع كرد هي من رو تخريب كردن و از خودش تعريف كردن، حتي موقع رابطه از خودش تعريف ميكرد!!😂😂😂
سر مسائل مالي تمام ١٥ سال رو خيلي محتاط بود با من، فقط هم با من! بعد از يه مدت هم همه چيو مخفي كرد به اسم اينكه داره پول جمع ميكنه خونه بخريم! كه اصلا اينطور نبود فقط در واقع از روز اول هدفش طلاق بود! كسي كه هدفش طلاق باشه حواسشم خيلي جمع هست چيزي براي تو نخره حسابي مشترك نباشه خونه نخره و اينا، ايشون ١٥ سال حاضر نبود حسابا رو با من مشترك كنه ميگفت نه براي اين چيزا بايد اول اعتمادم رو جلب كني! پارسال فهميدم با پسر الدنگ خواهرش حساب مشترك داره سودشم اوشون كوفت ميكنه! من همون روز اقدام به طلاق كردم راستش، تا قبلش هنوز به قطعيت نرسيده بودم، اما اين كارش خيلي تحقيرم كرد!
به شدت بددهن بود، توي دعوا هر حرفي به خودم و خونوادم ميزد، راه هاي مختلف رو امتحان كردم فايده نداشت
اين رو خجالت ميكشم بگم: دو سال پيش باردار شدم ناخواسته تا فهميد به من در نهايت وقاحت تهمت خيانت زد! من سقط اجباري داشتم و موقع سقط ترسيده بودم گفتم لطفا بمون خونه و آگاهانه نموند!
ما توي مسائل اوليه رابطه زن و شوهر مونده بوديم هنوز بعد از ١٥ سال شعورش نميرسيد سفر كه ميريم من زورم نميرسه چمدونم رو بيارم و اون بايد بياره! نمياورد!!!! من به راننده تاكسي پول ميدادم اينكارو كنه!!! ولي مثلا يك بار برادرش به يه كيف دشتي اومد خونمون اين بدو بدو رفت بيرون كيفش رو براش آورد جناب حمال! ولي براي من فكر ميكرد من دارم سواستفاده ميكنم!!!!!!
دائم فكر و خيالش پيش خونوادش بود حتي توي سفر! يعني رواني ميكرد آدم رو، مشخص بود اصلا در كنار من نه خوشبخته نه خوشحال، مغزش دائم جاي ديگه أست
اين ١٥ سال هر وقت من رفتم سر كار، اون گرفت نشست خونه و خونه رو براي من جهنم كرد طوري كه گاهي از كار برميگشتم مي ديدم ماشينش هست ميفهميدم خونه أست توي ماشينم مي موندم نميرفتم تو نبينمش
ولي در واقع دو تا ضربه اصلي يكي همين حساب مشترك بود و يكي توي پروسه طلاق يك بار روز پدر يه پيغام رو اشتباهي فرستاد براي من و در واقع براي يكي ديگه بود كه حدس ميزنم ميدونم كي بود و چند باري شك كرده بودم با اون در ارتباطه، ولي اسم ننوشته بود زد زيرش، اما مطمئنم
ما يه دختر داريم كه تازه بعد از طلاق كمي براش وقت ميزاره، اگر من رو دوست داشت، بچه من رو هم دوست ميداشت
و متاسفانه بزرگترين ايرادش اين بود كه هنوزم كه جدا شديم ميگه تو زندگي مون رو خراب كردي!!! تو مقصري!!! من همه كار كردم كه طلاق نگيريم!😂😂😂 (همه كار يعني يه كاري كرد كه شايد من بي پول شم بيفتم به گدايي و بمونم بتونه زور بگه!) حتي يك بار توي اين ١٥ سال دلجويي نكرد معذرت نخواست مرتيكه خودشيفته متوهم