2777
2789

امشب خونه مادرشوهرم خوابیدیم که فردا سیزده بدر باهم بریم بیرون، ساعت یک شب توی اتاق تازه داشت چشمام‌گرم میشد یهو صدای خش خش اومد چراغو‌روشن کردیم یه سوسک قهوه ای خیلی بزرگ بالا سرم روی کشو بود واااای سکته کردم شوهرم کشتش بعد باهمسرم و بچم اومدیم توی سالن پیش بقیه همه خوابن اما من از ترس دارم سکته میکنم فوبیا سوسک قهوه ای دارم همش با چراغ قوه کوشیم اینور اونورم چک میکنم چون گفتن چندشب پیش هم مثل اینکه سوسک بوده کشتن😩😩😩 توی تاریکی روی مبل نشستم😭😭😭

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

حالا خونه خودتون میموندین فردا میومدین 

چجوری خونه مادر شوهر میخوابی من اصلا راحت نیستم 

🟠🟡🔴📢کامنت من ، نظر من برای استارتره ،باهام مخالفی ریپلای نکن چون اینجا کسیو ندیدم با حرفای یکی دیگه متحول شده باشه   📢🟠🟡🔵

من بدبخت چی بگم از سوسک و مارمولک مث‌سگگگگگگ میترسم اونوقت امشب تو لباسم بود رو کل بدنم راه رفت از این بالدار گندههههه ها پدصگ انگار جهش یافته بود اندازه یه انگشت بود 😭😭😭😭واییییی 

وای منم یه بار تو آستین لباسم رفته بود اه چقد چندش بود راه می‌رفت رو دستم منم محکم آستین لباسم گرفتم ...

آیییی الان با خوندنش سکته کردم یا حضرت عباس چطوری تونستی 😭😭😭😭😭

من بدبخت چی بگم از سوسک و مارمولک مث‌سگگگگگگ میترسم اونوقت امشب تو لباسم بود رو کل بدنم راه رفت از ا ...

وااای چرا امشب همه سوسک رفته توی لباسشون😭😭😭  مگه من دیگه میتونم بشینم پاشم توی تاریکی قدم بزنم حداقل توی لباسم نمیره

قیافم وقتی کامنتارو میخونم 😖😖😖😖

پشت بى حوصلگیخيلي هامون،يه زمانى كلى حوصله بوده...پشت بى تفاوتى هامون،كلى توجه و اهميت بوده…وپشتسكوتِمون، كلى حرف...وپشت بَدبينى هامون، كلىاعتماد...آدم ها به الان مون نگاه مى كنن و بهمون كلى برچسب مى زنن...درحالى كه نمى دونن چیبهمون گذشته...آدم يه وقت هايى از اول ايننيست؛ اين ميشه...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

کوتاهی مو

isa32265 | 7 ثانیه پیش

یک کیلو آش جو

سما1996 | 16 ثانیه پیش
2791
2779
2792