تمام عروسی های خانواده شوهرم هم لباس میپوشیدم هم میرفتم آرایشگاه البته خواهر شوهرا میگفتن زشته باید بپوشی و برقصی اونوقت ناراحت میشن در طول این ۱۰ سالیکه ازدواج کردم یه بار عروسی دختر خالم بود شوهرم اجازه نداد دیشبم نامزدی برادر زادم بود
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
دوست نداشتم خانوادم بفهمن که من اون شب نه لباس میتونم بپوشم نه آرایشگاه برم خواهرم بیعانه آرایشگاه رو داد و منم خیلی دوست داشتم برم خلاصه به داداشم گفتم که پول آرایشگاه رو جور کنه
توی آرایشگاه غلغله بود بخدا قسم بیشترشون فامیل دور عروس و داماد بودن من بدبخت عمه عروس به شوهرم گفتم چرا با من اینکار رو میکنی چرا شادیمون رو تلخ میکنی آخرش از داداشم قرض کردم گفت خوب کردی من ندارم بدم اینقد عصبیم کرد بخاطر خسیسیش گفتم بخدا حقته بهت خیانت کنم