داستان اینه
پدر شوهرم باغ داره و ما هر سال همه میریم باغ واسه سیزده بدر
امسال ما دو هفته رفتیم مسافرت و هنوز خونه هیچ کس جز پدر شوهرم واسه عید دیدنی نرفتیم با اینکه از همه ی خواهر و برادرهای همسرم کوچکتر هستیم،به دلایلی همسرم از خانوادش ناراحته.
حالا ظهر مادر همسرم زنگ زد واسه فردا دعوت کرد باغ،که همسرم گفت شاید نیایم.
الآنم جاری بزرگه به من زنگ زد که به خاطر اینکه پدر شوهرم هو تو خرج نیوفته و هم مادر شوهرم زحمتی براش نباشه،همه از خونه غذای و چای و خوراکی خودمون رو ببریم باغ فقط دور هم بخوریم.
به همسرم گفتم میگه ما نمیریم،حالا بچه هام ناراحتن،خودمم دلم میخواد برم چون خیلی خوش میگذره
راه حل بدین چه جوری همسرمو راضی کنم